کلمه جو
صفحه اصلی

سوخ

فارسی به انگلیسی

bulb


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پیاز بصل . ۲ - پیازی که زیر زمین است مانند پیاز نرگس .

اندام اختصاصی‌شدۀ زیرزمینی و اغلب پوشیده از فلس‌های ضخیم گوشتی که دربرگیرندۀ محور ساقه‌ای کوتاه و گوشتی و به‌طور معمول عمودی باشد متـ . پیاز


لغت نامه دهخدا

سوخ. ( اِ ) پیاز است و به عربی بصل خوانند. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( اوبهی ) ( فرهنگ رشیدی ) :
می نیابم نان خشک و سوخ شب
تو همه حلوا کنی در شب طلب.
کسایی.

فرهنگ عمید

۱. پیاز.
۲. پیازی که زیر زمین در ریشۀ گیاه تشکیل می شود و اگر آن را سال دیگر زیر خاک کنند گیاه از آن می روید، مثل پیاز نرگس و برخی گیا هان دیگر: من نیابم نان خشک و سوخ شب / تو همه حلوا کنی در شب طلب (کسائی: لغت نامه: سوخ ).

دانشنامه آزاد فارسی

سوخ (corm)
ساقۀ کوتاه و متورم زیرزمینی. با برگ های فلسی محافظتی احاطه شده است. نمونۀ آن در گیاهان جنس زعفران Crocus دیده می شود. این اندام محل ذخیرۀ موادغذایی و وسیله ای برای تولیدمثل رویشی است و گیاه با کمک آن می تواند فصل نامساعد را بگذراند. در طول سال، با مصرف ذخایر موادغذایی، برای تولید شاخه های برگ دار و گل از جوانه های جانبی، سوخ تحلیل می رود. در مرحلۀ بعد، در قاعدۀ این شاخه ها و در بالای سوخ قدیمی چندین سوخ جدید تشکیل می شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{bulb} [کشاورزی- علوم باغبانی] اندام اختصاصی شدۀ زیرزمینی و اغلب پوشیده از فلس های ضخیم گوشتی که دربرگیرندۀ محور ساقه ای کوتاه و گوشتی و به طور معمول عمودی باشد متـ . پیاز

پیشنهاد کاربران

سوخماق در ترکی یعنی فرو کردن درون یک شخص یک چیز


سوخ یعنی بکن توش

سوخ به معنی فرو بردن، مثلا میخ را در دیوار فرو بردن، دستها را در آب سرد فروبردن،

"سوخ" در زبان ترکی به معنای "فروکن" میباشد.

در ترکی قشقایی به معنی چلاندن ( هنگام لباس شستن و آب میوه گرفتن و. . . ) می باشد .

سوخماق یا سوخیدن به معنی فروکردن درون کسی است به زبان میانه ای وطارمی

به معنای فرو کردن چیزیداخل چیزی دیگر

سوخ یا سوخوم یا سوخیدن یا سوخاخ یا سوخون یا من سوخوم سوخماسوز به معنی فرو کردن به بماند است


کلمات دیگر: