( اسم ) گنجشک .
چغنه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چغنه. [ چ َ ن َ / ن ِ / چ َ غ َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) نام سازی است که نوازند. ( برهان ). نام سازی است. ( جهانگیری ). || مخفف چغانه است و آن چوبی باشد میان شکافته که چند جلاجل بر آن تعبیه کرده اند.( برهان ). مخفف چغانه است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). سازی که چغانه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) :
بیا مطرب آن چغنه کز یک فغان
کشد زاهدان را به دیر مغان.
چغنه. [ چ ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) گنجشک را گویند و به عربی عصفور خوانند. ( برهان ). گنجشگ باشد. ( جهانگیری ). گنجشک و عصفور. ( ناظم الاطباء ). چُغُک و چُغو و چُغوک :
شوم چون بوم و گرسنه چون زاغ
خُرد چون چغنه سست چون کوتر.
بیا مطرب آن چغنه کز یک فغان
کشد زاهدان را به دیر مغان.
خسرو ( از انجمن آرا ).
|| نوائی از موسیقی. ( ناظم الاطباء ). چغنه. [ چ ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) گنجشک را گویند و به عربی عصفور خوانند. ( برهان ). گنجشگ باشد. ( جهانگیری ). گنجشک و عصفور. ( ناظم الاطباء ). چُغُک و چُغو و چُغوک :
شوم چون بوم و گرسنه چون زاغ
خُرد چون چغنه سست چون کوتر.
پوربها ( از جهانگیری ).
رجوع به چُغُک و چُغو و چُغوک شود. || ابابیل. ( ناظم الاطباء ).چغنه . [ چ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) گنجشک را گویند و به عربی عصفور خوانند. (برهان ). گنجشگ باشد. (جهانگیری ). گنجشک و عصفور. (ناظم الاطباء). چُغُک و چُغو و چُغوک :
شوم چون بوم و گرسنه چون زاغ
خُرد چون چغنه سست چون کوتر.
رجوع به چُغُک و چُغو و چُغوک شود. || ابابیل . (ناظم الاطباء).
شوم چون بوم و گرسنه چون زاغ
خُرد چون چغنه سست چون کوتر.
پوربها (از جهانگیری ).
رجوع به چُغُک و چُغو و چُغوک شود. || ابابیل . (ناظم الاطباء).
چغنه . [ چ َ ن َ / ن ِ / چ َ غ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) نام سازی است که نوازند. (برهان ). نام سازی است . (جهانگیری ). || مخفف چغانه است و آن چوبی باشد میان شکافته که چند جلاجل بر آن تعبیه کرده اند.(برهان ). مخفف چغانه است . (انجمن آرا) (آنندراج ). سازی که چغانه نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
بیا مطرب آن چغنه کز یک فغان
کشد زاهدان را به دیر مغان .
|| نوائی از موسیقی . (ناظم الاطباء).
بیا مطرب آن چغنه کز یک فغان
کشد زاهدان را به دیر مغان .
خسرو (از انجمن آرا).
|| نوائی از موسیقی . (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
= چغانه
چغانه#NAME?
گویش مازنی
/chaghene/ آدم کوتاه قد
آدم کوتاه قد
کلمات دیگر: