پژوهش های منطقی (به آلمانی: Logische Untersuchungen) یکی از مهم ترین کتاب های هوسرل است. پژوهش های منطقی از نظر هوسرل، نظریهٔ شناخت (به آلمانی: Theorie der Erkenntnis) یا شناخت شناسی است. پرسش از ذات منطق، به صورت بنیادی مطابق با پرسش مهم شناخت شناسی، یعنی معنای ابژکتیویته است. این نظریه برای هوسرل همان منطق محض است، که از آن جا که باید به بررسی صورت شناخت به خودی خود بپردازد، می توان آن را «نظریهٔ نظریه ها» دانست.
پدیدارشناسی
منطق
منطق محض از این نظر، در مقابل علوم دیگری قرار می گیرد که از نظر هوسرل تکنولوژی یا آموزهٔ هنر (به آلمانی: Kunstlehre) هستند، چراکه هر علمی تنها به حوزهٔ ابژکتیو خود علاقه دارد و به بررسی آن حوزه می پردازد. علم از این دیدگاه، تنها به بررسی «محصولات آگاهانهٔ خود» می پردازد و درگیر فهمی تک ساحتی است. حتی ریاضیات نیز در شکل خام و در جهت طبیعی-عینی خود، هیچ وجه مشترکی با شناخت شناسی و نظریه پردازی ندارد و همچون علوم دیگر تکنولوژی اندیشه است: «ریاضی دان در حقیقت یک تئوری پرداز نیست، او یک تکنیسین نابغه است». نظریه پرداز واقعی کسی است که به علمِ کلیِ علم بپردازد. منطق یک دیسیپلین نظری- صوری، اثبات کننده (به انگلیسی: demonstrative) و مستقل از روانشناسی است، در غیر این صورت یک تکنولوژی مبنتی بر روانشناسی است. از نظر هوسرل، روشن سازی پدیدارشناسانه و ساختارهای بنیادین آن در هم پیوندی میان آگاهی و ابژه می تواند ریاضیات خام را به صورت منطق محض درآورد. بدین ترتیب، پرسش از منطق، همچون شناخت شناسی، به پرسش از «معنا و ابژهٔ شناخت» (به آلمانی: Sinn und Gegenstand der Erkenntnis) بازمی گردد. از این نظر، منطق علمی در کنار علوم دیگر نیست، بلکه در واقع باید به مطالعهٔ پیشینی و صوری تمام علوم به خودی خود بپردازد. یک علم تا آن جا علم است که صورت منطقی به خود گیرد. منطق اساساً یک تکنیک نیست که مبتنی بر زندگانی و جریان سیال ذهنی باشد، بلکه شامل منطق محض، به عنوان یک دانش نظری از صورت های منطقی ایده آلی است که خود جزئی از زندگانی آگاهی نیستند. دانش بنیادینی که هوسرل در جستجوی آن بود، پیرو اصطلاح شناسی ارسطو و دکارت، همانا فلسفهٔ نخستین (به آلمانی: erste Philosophie) است؛ یعنی علمی که به «موجود چونان موجود» می پردازد. از نظر هوسرل «فلسفهٔ نخستین»، همچون یک دانش (به یونانی: ἐπιστήμη)، در معنای ارسطویی آن که به موجود به معنای عام نظر دارد (به یونانی: θεωρεῖ)، «علم سرآغازهای بنیادین» است، که در جستجوی روشن ساختن این موضوع است که چگونه سوبژکتیویته به شناختِ ابژکتیو از جهان، و نیز از خود به عنوان سوژهٔ استعلایی (فرارونده) دست می یابد. فلسفهٔ نخستین «فلسفه ای از سرآغازها است که خود را در ریشه ای ترین خودآگاهی فلسفی بنیاد می نهد» تا به «نظریهٔ کلی علم» دست یابد.
کتاب درآمدی بر پژوهش های منطقی، اثر ادموند هوسرل، و ویرایش اویگن فینک در سال ۱۹۱۳ نوشته شده، اما در سال ۱۹۳۹ به چاپ رسید. در میان آثار دیگر هوسرل، این کتاب از اهمیت خاصی برخوردار است چراکه، همان طور که فینک در یادداشت ویرایشی خود می گوید، این کتاب «یک شاهد تاریخی از خود تفسیری خاص از پدیدارشناسی هوسرل» است. این کتاب، از سویی خواننده را از رهیافت های گمراه کننده ای که مانع از فهم پدیدارشناسی می شوند برحذر می دارد، و از سوی دیگر، موضوعات مهم پژوهش های منطقی را برجسته می سازد. معنای «درآمد» در عنوان این کتاب را نباید به سادگی تفسیر نمود و چنین پنداشت که قصد هوسرل از این کتاب آسان فهم نمودن، یا حتی خلاصه کردن پژوهش های منطقی است.
هوسرل در درآمدی بر پژوهش های منطقی می کوشد تا به سوءبرداشت هایی بپردازد که کتاب پژوهش های منطقی آن ها را ایجاد کرده است. هرچند، قصد او در نگارش کتاب درآمدی بر پژوهش ها، روشن ساختن سوءبرداشت ها یا تصحیح آن ها نیست، بلکه هدف او پیش آگاهی دادن خواننده از تفسیرهای گمراه کننده ای است که مانع از فهم پژوهش های منطقی، و به طور کلی، پدیدارشناسی می شوند. در فهم معنای این اثر، توجه به زمان نگارش و انتشار آن بسیار مهم است. فینک گسترش پدیدارشناسی هوسرل را در سه مرحله می داند که به دوره های زمانی مربوط می شوند که هوسرل در شهرهای هاله، گوتینگن و فرایبورگ به سر می برد.
پدیدارشناسی
منطق
منطق محض از این نظر، در مقابل علوم دیگری قرار می گیرد که از نظر هوسرل تکنولوژی یا آموزهٔ هنر (به آلمانی: Kunstlehre) هستند، چراکه هر علمی تنها به حوزهٔ ابژکتیو خود علاقه دارد و به بررسی آن حوزه می پردازد. علم از این دیدگاه، تنها به بررسی «محصولات آگاهانهٔ خود» می پردازد و درگیر فهمی تک ساحتی است. حتی ریاضیات نیز در شکل خام و در جهت طبیعی-عینی خود، هیچ وجه مشترکی با شناخت شناسی و نظریه پردازی ندارد و همچون علوم دیگر تکنولوژی اندیشه است: «ریاضی دان در حقیقت یک تئوری پرداز نیست، او یک تکنیسین نابغه است». نظریه پرداز واقعی کسی است که به علمِ کلیِ علم بپردازد. منطق یک دیسیپلین نظری- صوری، اثبات کننده (به انگلیسی: demonstrative) و مستقل از روانشناسی است، در غیر این صورت یک تکنولوژی مبنتی بر روانشناسی است. از نظر هوسرل، روشن سازی پدیدارشناسانه و ساختارهای بنیادین آن در هم پیوندی میان آگاهی و ابژه می تواند ریاضیات خام را به صورت منطق محض درآورد. بدین ترتیب، پرسش از منطق، همچون شناخت شناسی، به پرسش از «معنا و ابژهٔ شناخت» (به آلمانی: Sinn und Gegenstand der Erkenntnis) بازمی گردد. از این نظر، منطق علمی در کنار علوم دیگر نیست، بلکه در واقع باید به مطالعهٔ پیشینی و صوری تمام علوم به خودی خود بپردازد. یک علم تا آن جا علم است که صورت منطقی به خود گیرد. منطق اساساً یک تکنیک نیست که مبتنی بر زندگانی و جریان سیال ذهنی باشد، بلکه شامل منطق محض، به عنوان یک دانش نظری از صورت های منطقی ایده آلی است که خود جزئی از زندگانی آگاهی نیستند. دانش بنیادینی که هوسرل در جستجوی آن بود، پیرو اصطلاح شناسی ارسطو و دکارت، همانا فلسفهٔ نخستین (به آلمانی: erste Philosophie) است؛ یعنی علمی که به «موجود چونان موجود» می پردازد. از نظر هوسرل «فلسفهٔ نخستین»، همچون یک دانش (به یونانی: ἐπιστήμη)، در معنای ارسطویی آن که به موجود به معنای عام نظر دارد (به یونانی: θεωρεῖ)، «علم سرآغازهای بنیادین» است، که در جستجوی روشن ساختن این موضوع است که چگونه سوبژکتیویته به شناختِ ابژکتیو از جهان، و نیز از خود به عنوان سوژهٔ استعلایی (فرارونده) دست می یابد. فلسفهٔ نخستین «فلسفه ای از سرآغازها است که خود را در ریشه ای ترین خودآگاهی فلسفی بنیاد می نهد» تا به «نظریهٔ کلی علم» دست یابد.
کتاب درآمدی بر پژوهش های منطقی، اثر ادموند هوسرل، و ویرایش اویگن فینک در سال ۱۹۱۳ نوشته شده، اما در سال ۱۹۳۹ به چاپ رسید. در میان آثار دیگر هوسرل، این کتاب از اهمیت خاصی برخوردار است چراکه، همان طور که فینک در یادداشت ویرایشی خود می گوید، این کتاب «یک شاهد تاریخی از خود تفسیری خاص از پدیدارشناسی هوسرل» است. این کتاب، از سویی خواننده را از رهیافت های گمراه کننده ای که مانع از فهم پدیدارشناسی می شوند برحذر می دارد، و از سوی دیگر، موضوعات مهم پژوهش های منطقی را برجسته می سازد. معنای «درآمد» در عنوان این کتاب را نباید به سادگی تفسیر نمود و چنین پنداشت که قصد هوسرل از این کتاب آسان فهم نمودن، یا حتی خلاصه کردن پژوهش های منطقی است.
هوسرل در درآمدی بر پژوهش های منطقی می کوشد تا به سوءبرداشت هایی بپردازد که کتاب پژوهش های منطقی آن ها را ایجاد کرده است. هرچند، قصد او در نگارش کتاب درآمدی بر پژوهش ها، روشن ساختن سوءبرداشت ها یا تصحیح آن ها نیست، بلکه هدف او پیش آگاهی دادن خواننده از تفسیرهای گمراه کننده ای است که مانع از فهم پژوهش های منطقی، و به طور کلی، پدیدارشناسی می شوند. در فهم معنای این اثر، توجه به زمان نگارش و انتشار آن بسیار مهم است. فینک گسترش پدیدارشناسی هوسرل را در سه مرحله می داند که به دوره های زمانی مربوط می شوند که هوسرل در شهرهای هاله، گوتینگن و فرایبورگ به سر می برد.
wiki: پژوهش های منطقی