کلمه جو
صفحه اصلی

باستین

فرهنگ اسم ها

اسم: باستین (پسر) (فارسی) (تلفظ: bastin) (فارسی: باستین) (انگلیسی: bastin)
معنی: بردبار

فرهنگ فارسی

میوه را گویند که توی درخت باشد

لغت نامه دهخدا

باستین. [ س ِ ]( اِ ) در تحفةالاحباب میوه ای را گویند که توی درخت ( ؟ ) باشد و باشین هم روایت شده. ( فرهنگ شعوری ج 1 ورق 180 ). باشتین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به باشتین شود.

باستین. ( اِخ ) قریه ای است در یک فرسنگی جنوبی رامهرمز. ( فارسنامه ناصری ). ظاهراً صورتی از باستی است و رجوع به باستی شود.

باستین . (اِخ ) قریه ای است در یک فرسنگی جنوبی رامهرمز. (فارسنامه ٔ ناصری ). ظاهراً صورتی از باستی است و رجوع به باستی شود.


باستین . [ س ِ ](اِ) در تحفةالاحباب میوه ای را گویند که توی درخت (؟) باشد و باشین هم روایت شده . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 180). باشتین . (ناظم الاطباء). رجوع به باشتین شود.


دانشنامه عمومی

میوه ای که به درخت باشد را گویند.



کلمات دیگر: