کلمه جو
صفحه اصلی

ورقلمبیده

فارسی به انگلیسی

eminent, extrusive, prominent, protrusive, protuberant

فرهنگ فارسی

( صفت ) بسیاربرجسته بالا آمده : چشم ورغملبیده .

فرهنگ عمید

بالاآمده، برجسته.

پیشنهاد کاربران

هوالعلیم

ورقلمبیده: پف کرده؛ باده کرده؛ برجسته شده : بالا آمده. . .
مثال: ستاره ها تو آسمون ورقلمبیده. ( برجسته شده ) ( بالا آمده )
چشم هایش ورقلمبیده. ( پف کرده )
صورتش ورقلمبیده . ( باد کرده )


کلمات دیگر: