کلمه جو
صفحه اصلی

مکرمه


برابر پارسی : گرامی

فرهنگ اسم ها

اسم: مکرمه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mokarrame) (فارسی: مکَرمه) (انگلیسی: mokarrame)
معنی: بزرگ داشته شده، گرامی و عزیز کرده، ( مؤنث مکَرم )، زن گرامی و عزیز کرده، مؤنث مکرم

(تلفظ: mokarrame) (عربی) (مؤنث مُکَرم) ، زن گرامی و عزیز کرده .


فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مکرم : [ و بنات مکرمه و زوجات مطهره شاه جنت مکان و سایر خدمه حرم بشرف پای بوسی مشرف شدند . ] ( عالم آرائ . چا . امیر کبیر ۲۲۶:۱ ) جمع : مکرمات .

لغت نامه دهخدا

مکرمه. [م َ رُ م َ ] ( ع اِمص ، اِ ) مکرمة. مکرمت :
به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی
حباب وار بدی هفت گنبد خضرا.
خاقانی ( چ عبدالرسولی ص 10 ).
و رجوع به مکرمت و مکرمة شود.

مکرمه. [ م ُ ک َرْرَ م َ / م ِ ] ( ع ص ) مکرمة. بزرگوار. گرامی. گرامی داشته : بنات مکرمه و زوجات مطهره شاه جنت مکان و سایر خدمه حرم به شرف پای بوسی مشرف شدند. ( عالم آرای عباسی ). و رجوع به مُکَرَّم و مکرمة شود.
- اخلاق مکرمه ؛ خوی پسندیده. سیرت مرضیه : جملگی اشراف ملوک و اصناف آفرینش را شاگردی دبیرستان اخلاق مکرمه خدایگانی نصره اﷲ تعالی باید کرد. ( منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 316 ).

مکرمه . [ م ُ ک َرْرَ م َ / م ِ ] (ع ص ) مکرمة. بزرگوار. گرامی . گرامی داشته : بنات مکرمه و زوجات مطهره ٔ شاه جنت مکان و سایر خدمه ٔ حرم به شرف پای بوسی مشرف شدند. (عالم آرای عباسی ). و رجوع به مُکَرَّم و مکرمة شود.
- اخلاق مکرمه ؛ خوی پسندیده . سیرت مرضیه : جملگی اشراف ملوک و اصناف آفرینش را شاگردی دبیرستان اخلاق مکرمه ٔ خدایگانی نصره اﷲ تعالی باید کرد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 316).


مکرمه . [م َ رُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) مکرمة. مکرمت :
به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی
حباب وار بدی هفت گنبد خضرا.

خاقانی (چ عبدالرسولی ص 10).


و رجوع به مکرمت و مکرمة شود.

مکرمة. [ م ُ رَ م َ ] (ع ص ) زن جوان بامروت و مردمی . (از منتهی الارب ). || جوانمردبامروت و مردمی ، والتاء للمبالغة. (ناظم الاطباء).


مکرمة.[ م َ رُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) نواخت . (دهار). بزرگی و جوانمردی و مردمی . ج ، مکارم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوانمردی و بزرگی . (آنندراج ). || سبب کرم و کرامت . (ناظم الاطباء). فعل الخیر مکرمة؛ ای سبب للکرم او التکریم . (از اقرب الموارد). || (ص ) ارض مکرمة؛ زمینی بسیارنبات . (مهذب الاسماء).ارض مکرمة؛ زمین نیکو که شایسته ٔ روییدن باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ارض مکرمة للنبات ؛ ای کریمةطیبة . (اقرب الموارد). || رجل مکرمة؛ مردی خیر. (مهذب الاسماء). مرد کریم . (از اقرب الموارد). و رجوع به مَکرُم شود.


مکرمة. [ م ُ ک َرْ رَ م َ ] (ع ص ) مؤنث مکرم . (ناظم الاطباء).تأنیث مکرم . گرامی داشته . بزرگوار : ارواح مکرمة. مکةالمکرمة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فی صحف مکرمة. (قرآن 13/80). و رجوع به مکرمه شود.
- مکرمةالمشرقین ؛ گرامی داشته ٔ شرق و غرب . عزیز مشرق و مغرب : زندگانی خدر معظم و ستر مکرم مجلس معلی خداوند ولیةالنعم ، ملکه ٔ کبری ... منعمة الخافقین ، مکرمة المشرقین ... ابدالدهر و سجیس اللیالی باد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 122).


فرهنگ عمید

مکرم (زن ).

دانشنامه عمومی

گره بافی یا مَکرَمه (انگلیسی: Macramé، اصل عربی: مقرَمة) (با املای غلط مکرومه هم در فارسی رایج است) یک نوع از بافتنی است که در آن از فن گره زدن (به جای بافتن یا میله بافی) استفاده می شود.
خفت
گره های اصلی مکرمه گره های مربعی هستند.مکرمه مدتی طولانی توسط ملوانان استفاده می شد.

فرهنگ فارسی ساره

گرام


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُّکَرَّمَةٍ: بسیار اکرام شده - بسیار گرامی و ارجمند ( در اینجا استفاده از باب تفعیل برای نشان دادن کثرت است)
ریشه کلمه:
کرم (۴۷ بار)

پیشنهاد کاربران

محل اکرام
بر وزن مفعله [مَکرَمه]
مثال: در آنجا ( اشاره است به آخرت ) یک محکمه کبرا، یک معدله علیا و یک مکرمه عظما وجود دارد


کلمات دیگر: