برابر پارسی : گرامی
مکرمه
برابر پارسی : گرامی
فرهنگ اسم ها
معنی: بزرگ داشته شده، گرامی و عزیز کرده، ( مؤنث مکَرم )، زن گرامی و عزیز کرده، مؤنث مکرم
(تلفظ: mokarrame) (عربی) (مؤنث مُکَرم) ، زن گرامی و عزیز کرده .
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی
حباب وار بدی هفت گنبد خضرا.
مکرمه. [ م ُ ک َرْرَ م َ / م ِ ] ( ع ص ) مکرمة. بزرگوار. گرامی. گرامی داشته : بنات مکرمه و زوجات مطهره شاه جنت مکان و سایر خدمه حرم به شرف پای بوسی مشرف شدند. ( عالم آرای عباسی ). و رجوع به مُکَرَّم و مکرمة شود.
- اخلاق مکرمه ؛ خوی پسندیده. سیرت مرضیه : جملگی اشراف ملوک و اصناف آفرینش را شاگردی دبیرستان اخلاق مکرمه خدایگانی نصره اﷲ تعالی باید کرد. ( منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 316 ).
مکرمه . [ م ُ ک َرْرَ م َ / م ِ ] (ع ص ) مکرمة. بزرگوار. گرامی . گرامی داشته : بنات مکرمه و زوجات مطهره ٔ شاه جنت مکان و سایر خدمه ٔ حرم به شرف پای بوسی مشرف شدند. (عالم آرای عباسی ). و رجوع به مُکَرَّم و مکرمة شود.
- اخلاق مکرمه ؛ خوی پسندیده . سیرت مرضیه : جملگی اشراف ملوک و اصناف آفرینش را شاگردی دبیرستان اخلاق مکرمه ٔ خدایگانی نصره اﷲ تعالی باید کرد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 316).
به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی
حباب وار بدی هفت گنبد خضرا.
خاقانی (چ عبدالرسولی ص 10).
و رجوع به مکرمت و مکرمة شود.
مکرمة. [ م ُ رَ م َ ] (ع ص ) زن جوان بامروت و مردمی . (از منتهی الارب ). || جوانمردبامروت و مردمی ، والتاء للمبالغة. (ناظم الاطباء).
مکرمة.[ م َ رُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) نواخت . (دهار). بزرگی و جوانمردی و مردمی . ج ، مکارم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوانمردی و بزرگی . (آنندراج ). || سبب کرم و کرامت . (ناظم الاطباء). فعل الخیر مکرمة؛ ای سبب للکرم او التکریم . (از اقرب الموارد). || (ص ) ارض مکرمة؛ زمینی بسیارنبات . (مهذب الاسماء).ارض مکرمة؛ زمین نیکو که شایسته ٔ روییدن باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ارض مکرمة للنبات ؛ ای کریمةطیبة . (اقرب الموارد). || رجل مکرمة؛ مردی خیر. (مهذب الاسماء). مرد کریم . (از اقرب الموارد). و رجوع به مَکرُم شود.
مکرمة. [ م ُ ک َرْ رَ م َ ] (ع ص ) مؤنث مکرم . (ناظم الاطباء).تأنیث مکرم . گرامی داشته . بزرگوار : ارواح مکرمة. مکةالمکرمة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فی صحف مکرمة. (قرآن 13/80). و رجوع به مکرمه شود.
- مکرمةالمشرقین ؛ گرامی داشته ٔ شرق و غرب . عزیز مشرق و مغرب : زندگانی خدر معظم و ستر مکرم مجلس معلی خداوند ولیةالنعم ، ملکه ٔ کبری ... منعمة الخافقین ، مکرمة المشرقین ... ابدالدهر و سجیس اللیالی باد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 122).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
خفت
گره های اصلی مکرمه گره های مربعی هستند.مکرمه مدتی طولانی توسط ملوانان استفاده می شد.
فرهنگ فارسی ساره
گرام
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
کرم (۴۷ بار)
«مکرمه» اسم مفعول از باب « تفعیل » به معنای عزیز و شریف ، یکی از اسامی و صفات قرآن است: (فی صحف مکرمة)؛ «در الواح پر ازرشی ثبت است».
وجه تسمیه
ثبت و کتابت آیات قرآن پیش از نازل شدن بر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلّم در الواح و اوراق گرانقدر، سبب اطلاق صفت «مکرمه» بر قرآن کریم است.
عناوین مرتبط
...
پیشنهاد کاربران
بر وزن مفعله [مَکرَمه]
مثال: در آنجا ( اشاره است به آخرت ) یک محکمه کبرا، یک معدله علیا و یک مکرمه عظما وجود دارد