to settle, to liquidate, to clear up
واریختن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
ریختن، واریزکردن، وارثی کردن حساب برای بدهکار
(مصدر ) ۱ - مجددا ریختن باز ریختن . ۲ - ریختن . یا وا ریختن حساب . تفریغ حساب کردن با کسی واریز کردن حساب .
(مصدر ) ۱ - مجددا ریختن باز ریختن . ۲ - ریختن . یا وا ریختن حساب . تفریغ حساب کردن با کسی واریز کردن حساب .
لغت نامه دهخدا
واریختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) ریختن. || باز ریختن. دوباره ریختن. واریز کردن.
- واریختن حساب را ؛ تفریغ حساب کردن با کسی. معلوم کردن حق هر یک از شریکین متعاملین. ( یادداشت به خط مؤلف ).
- واریختن حساب را ؛ تفریغ حساب کردن با کسی. معلوم کردن حق هر یک از شریکین متعاملین. ( یادداشت به خط مؤلف ).
فرهنگ عمید
خراب شدن و ویران شدن، از هم پاشیدن.
پیشنهاد کاربران
واریزیدن/واریختن
To wire money.
To wire money.
کلمات دیگر: