کلمه جو
صفحه اصلی

سراج الدین

فرهنگ اسم ها

اسم: سراج الدین (پسر) (عربی) (تلفظ: serājoddin) (فارسی: سِراج‌الدين) (انگلیسی: serajoddin)
معنی: چراغ آیین، چراغ دین، ( اَعلام ) ) سراج الدین ارموی: [، قمری] متکلم مسلمان ایرانی، از مردم ارومیه، مؤلف مَطالِع الانوار، در کلام و منطق، ) سراج الدین عثمان ابن عمر: ( = مختاری غزنوی ) [قرن هجری] شاعر پارسی گوی دربار شاهان غزنوی، مؤلف منظومه ی حماسی شهریارنامه، آن که چون چراغی در دین است

(تلفظ: serājoddin) (عربی) چراغ دین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر .


فرهنگ فارسی

علی خان آرزودانشمند هندی (ف.۱۱۶۹ه.ق. ) مولف (( سراج اللغه ) ) ( فرهنگ فارسی ) و (( تنبیه الغافلین ) ) ( انتقاد بر دیوان حزین ) .
یونس ابن عبدالمجید الارمنی در محرم سال ۶۴۴ متولد شد و ابتدا در قوص نزد مجد ابن دقیق العید بتحصیل پرداخت و از او اجازه فتوی گرفت .

لغت نامه دهخدا

سراج الدین. [ س ِ جُدْ دی ] ( اِخ ) سکزی. سید عالیقدر دانا و فاضل بوده و پنج هزار بیت دیوان داشته ، مدح ملک نصرةالدین سیستانی میگفته ، زمان ناصرالدین را نیز دریافته. بمدینه معظمه رفته ، قصیده ای در نعت مردف بردیف مصطفی صلی اﷲ علیه و آله گفته. صاحب عرفات از دیوان وی انتخابی کرده ، از آن اشعار برخی را گزیده و در رشته بیت کشیده. بعضی او را معاصر سلطان غزنوی ندانسته و ممدوح وی را دیگری از ملوک سیستان قرار داده ، برخی او و سراجی مذکور را یکی دانسته اند و در هر حال شاعری استاد عالی نهاد شیرین مقال است ، او راست :
سرمست و بیقرار و دل آزار نیم شب
آمد به عربده برِ من یار نیم شب
با زلف دلربای و دو رخسار همچو روز
با لعل دُرنثار شکربار نیم شب
ترسا و مؤمن از غم زلف و رخش مدام
بر هم زنند مصحف و زنار نیم شب.
( از مجمع الفصحاء ج 2 ص 245 ).

سراج الدین.[ س ِ جُدْ دی ] ( اِخ ) عمربن عبدالوهاب الناشری. مردی فقیه عالم و علامه متبحر بود. وی بسال 982 هَ. ق.در شهر زبید درگذشت. ( از نورالسافر صص 352 - 353 ).

سراج الدین. [ س ِ جُدْ دی ] ( اِخ ) غزنوی ، معروف به عثمان مختاری غزنوی ، ابوالمفاخر خواجه حکیم سراج الدین ابوعمر عثمان بن عمر ( یا محمد ) مختاری غزنوی. از شاعران بزرگ دربار غزنویان در اواخر قرن پنج و اوایل قرن ششم هجری است. رجوع به تاریخ ادبیات صفا و عثمان مختاری شود.

سراج الدین. [ س ِ جُدْ دی ] ( اِخ ) موسی ، برادر شیخ تقی الدین بن دقیق العید. مردی فقیه و شاعر و در علم مناظره متبحر بود. در قوص به نشر علم و فتوی پرداخت و کتاب «المغنی »را در فقه تصنیف کرد. وی بسال 641 هَ. ق. به قوص متولد شد و بسال 685 درگذشت. ( از تاریخ مصر ص 191 ).

سراج الدین. [ س ِ جُدْ دی ] ( اِخ ) یونس بن عبدالمجید الارمنی.در محرم سال 644 هَ. ق. متولد شد و ابتدا در قوص نزد مجدبن دقیق العید به تحصیل پرداخت و از او اجازه فتوی گرفت. سپس به مصر آمد و از علماء آنجا کسب فیض کرد. او راست : کتاب الجمع و الفرق و المسائل که در اختلاف ائمه است. در ربیعالاَّخر سال 725 هَ. ق. ماری او را گزید و بر اثر آن درگذشت. ( تاریخ مصر ص 193 ).

سراج الدین. [ س ِ جُدْدی ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رغیوه بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقع در 35 هزارگزی شمال باختری رامهرمز و 2 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو ویس به هفتگل. هوای آنجا گرم و دارای 90 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو و در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه احمدی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن المنهاج لاهوری . معاصر خوارزمشاه بوده است . او را سراج سمرقندی نیز خوانده اند، اگرچه مولد او در لاهور بود، امامنشاء او سمرقند بود. از آن سخنش را ذوق شکر و قند بود، چون در قفص منبر طوطی ناطقه ٔ او شکرخوار شدی منطق طوطیان هند پیش الفاظ چون شکر او خوار شدی ، و چون در چمن محاوره عندلیب فصاحت او در نوا آمدی حسان پیش کلمات او بی نوا آمدی . و اگرچه اشعار او مشهور است ،اما رباعیی چند از منشآت او اثبات افتاد، میگوید:

رباعی


آن دل که ز هجر دردناکش کردی
وز هر شادی که بود، پاکش کردی
از خوی تو آگهم که ناگه ناگه
آوازه درافتد که هلاکش کردی .

(از لباب الالباب چ سعید نفیسی صص 235 - 236).


و رجوع به آتشکده ٔ آذر چ بمبئی ص 303 و صبح گلشن شود.

سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن شیخ ابی بکر. کتب بسیاری نوشته است . وی به تعلیم سلطان جمال الدین ابوسحاق برگزیده شد و رتبه ٔ او بالا رفت تا اینکه شیخوخت مدرسه ٔ خاتونیه به او تفویض گردید و مدت دو سال ملوک و سلاطین بزیارت او میرفتند و قضاة و ائمه ٔ صوفیه قصد ملاقات او را میکردند. وی بسال 751 هَ . ق . درگذشته است . (از شدالازار ص 168).


سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن عبدالملک الاندلسی . از اکابر علم عربیت و لغت بود و بخصوص در تصریف و اشتقاق اعلم بود. شاگردان معروفی مثل ابن بارش و ابن ابرش داشت . صاحب الطبقات نام آنها را ذکر کرده است و آنان را لقب ابن سراج داده است . (روضات الجنات ص 161).


سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) ارموی ، سراج الدین ابوالثناء محمودبن ابی بکربن احمد (594 - 682 هَ . ق .).او راست : التحصیل ، مختصر المحصول فی اصول الفقه و اللباب . و مختصر الاربعین فی اصول الدین و البیان و المطالع فی المنطق و غیره . و گفته اند وی شرحی بر الوجیز فی الفقه دارد. وی در موصل نزد کمال الدین بن یونس قرائت کرده است . وفات او در شهر قونیه اتفاق افتاده . قطب الدین رازی مطالع الانوار او را (در فن منطق ) بنام لوامع الاسرار شرح کرده است . (از معجم المطبوعات ).


سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) سکزی . سید عالیقدر دانا و فاضل بوده و پنج هزار بیت دیوان داشته ، مدح ملک نصرةالدین سیستانی میگفته ، زمان ناصرالدین را نیز دریافته . بمدینه ٔ معظمه رفته ، قصیده ای در نعت مردف بردیف مصطفی صلی اﷲ علیه و آله گفته . صاحب عرفات از دیوان وی انتخابی کرده ، از آن اشعار برخی را گزیده و در رشته ٔ بیت کشیده . بعضی او را معاصر سلطان غزنوی ندانسته و ممدوح وی را دیگری از ملوک سیستان قرار داده ، برخی او و سراجی مذکور را یکی دانسته اند و در هر حال شاعری استاد عالی نهاد شیرین مقال است ، او راست :
سرمست و بیقرار و دل آزار نیم شب
آمد به عربده برِ من یار نیم شب
با زلف دلربای و دو رخسار همچو روز
با لعل دُرنثار شکربار نیم شب
ترسا و مؤمن از غم زلف و رخش مدام
بر هم زنند مصحف و زنار نیم شب .

(از مجمع الفصحاء ج 2 ص 245).



سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) غزنوی ، معروف به عثمان مختاری غزنوی ، ابوالمفاخر خواجه حکیم سراج الدین ابوعمر عثمان بن عمر (یا محمد) مختاری غزنوی . از شاعران بزرگ دربار غزنویان در اواخر قرن پنج و اوایل قرن ششم هجری است . رجوع به تاریخ ادبیات صفا و عثمان مختاری شود.


سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) موسی ، برادر شیخ تقی الدین بن دقیق العید. مردی فقیه و شاعر و در علم مناظره متبحر بود. در قوص به نشر علم و فتوی پرداخت و کتاب «المغنی »را در فقه تصنیف کرد. وی بسال 641 هَ . ق . به قوص متولد شد و بسال 685 درگذشت . (از تاریخ مصر ص 191).


سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) یونس بن عبدالمجید الارمنی .در محرم سال 644 هَ . ق . متولد شد و ابتدا در قوص نزد مجدبن دقیق العید به تحصیل پرداخت و از او اجازه ٔ فتوی گرفت . سپس به مصر آمد و از علماء آنجا کسب فیض کرد. او راست : کتاب الجمع و الفرق و المسائل که در اختلاف ائمه است . در ربیعالاَّخر سال 725 هَ . ق . ماری او را گزید و بر اثر آن درگذشت . (تاریخ مصر ص 193).


سراج الدین .[ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) عمربن عبدالوهاب الناشری . مردی فقیه عالم و علامه ٔ متبحر بود. وی بسال 982 هَ . ق .در شهر زبید درگذشت . (از نورالسافر صص 352 - 353).


سراج الدین . [ س ِ جُدْدی ] (اِخ ) دهی است از دهستان رغیوه ٔ بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقع در 35 هزارگزی شمال باختری رامهرمز و 2 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو ویس به هفتگل . هوای آنجا گرم و دارای 90 تن سکنه است . آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو و در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ احمدی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


دانشنامه عمومی

سراج الدین، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان هفتکل در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان گزین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۰ نفر (۸خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

تیره سراج الدین وند طایفه بلیوند ایل بختیاروند



کلمات دیگر: