(اسم ) جمع هضبه : (( ... وهمه راه از شخص کشتگان تلال وهضاب ساخت . ) )
هضاب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هضاب. [ هَِ ] ( ع اِ ) ج ِ هضبة. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). کوهها و پشته ها : بر معاطف آن شعاب و مخارم آن هضاب اطلاع یافته بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ). هامون از ازدحام کتاب با هضاب سرافرازی کرد. ( جهانگشای جوینی ).
فرهنگ عمید
= هضبه
هضبه#NAME?
کلمات دیگر: