نارسید. [ رَ ] ( ن مف مرکب ) نرسیده. کال. نارس. نارسیده. || کودک. نابالغ. تازه سال. اندک سال :
چو افراسیابش به هامون بدید
شگفتید از آن کودک نارسید.
بدین شیرمردی و گردی ندید.
که زیر پی پیل شد ناپدید.
چو افراسیابش به هامون بدید
شگفتید از آن کودک نارسید.
فردوسی.
کس اندر جهان کودکی نارسیدبدین شیرمردی و گردی ندید.
فردوسی.
چه مایه زن و کودک نارسیدکه زیر پی پیل شد ناپدید.
فردوسی.