کلمه جو
صفحه اصلی

گناره

لغت نامه دهخدا

گناره. [ گ َ رَ / رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ملک بخش مرکزی شهرستان گرگان که در 22000 گزی خاور گرگان و 1000 گزی شمال راه شوسه گرگان به گنبد واقع شده است. هوای آن معتدل مرطوب و مالاریائی است. سکنه آن 90 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن برنج ، غلات توتون و سیگار است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است. گناره راه فرعی به شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۶°۵۳′۷″ شمالی ۵۴°۴۰′۱″ شرقی / ۳۶٫۸۸۵۲۸°شمالی ۵۴٫۶۶۶۹۴°شرقی / 36.88528; 54.66694
گناره، روستایی است از توابع بخش بهاران شهرستان گرگان در استان گلستان ایران.
این روستا در دهستان قرق قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۲۲۹نفر (۵۲خانوار) بوده است.این روستا افراد تحصیل کرده زیادی دارد و دارای مکان های زیارتی مانند امام زاده محمد تقی گناره ملک رامی توان نام برد این روستا دارای مناظر زیبا و سرسبز می باشد و این روستا در مکانی با اب و هوای مرطوب وخاکی حاصل خیز قرار دارد ودارای قدمتی ۵۰۰ساله می باشد و در شمال این روستا پارک جنگلی به نام قرق وجود دارد

گویش مازنی

/genaare/ روستایی از منطقه ی قرق شهرستان گرگان

روستایی از منطقه ی قرق شهرستان گرگان



کلمات دیگر: