کلمه جو
صفحه اصلی

کرتک

لغت نامه دهخدا

کرتک. [ ک َ ت َ ] ( اِ ) تخماق و میخ کوب چوبین. ( ناظم الاطباء ).

کرتک. [ ک ُ ت َ ] ( اِ ) جامه کوتاهی که مانند زره بدن را می پوشاند و آستینهای آن تا آرنج می رسد. || پرهای شترمرغ و یا کلنگ و یا بوتیمار که بر سرمی زنند. || قسمی از زردوزی. || گیاهی خاردار. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کُرته شود.

کرتک . [ ک َ ت َ ] (اِ) تخماق و میخ کوب چوبین . (ناظم الاطباء).


کرتک . [ ک ُ ت َ ] (اِ) جامه ٔ کوتاهی که مانند زره بدن را می پوشاند و آستینهای آن تا آرنج می رسد. || پرهای شترمرغ و یا کلنگ و یا بوتیمار که بر سرمی زنند. || قسمی از زردوزی . || گیاهی خاردار. (ناظم الاطباء). رجوع به کُرته شود.


گویش مازنی

/kere tek/ پرتگاه بالای کوه، لب پرتگاه

پرتگاه بالای کوه،لب پرتگاه



کلمات دیگر: