کلمه جو
صفحه اصلی

گواهن

لغت نامه دهخدا

گواهن. [ ] ( اِ ) ذکر. فولاد. پولاد. شاپورگان مقابل نرم آهن و انیث. ( یادداشت مؤلف ) : حدید بهترینش گوآهن صافی بود... وگر این گواهن در سرکه آغاری ریم از گوش بکشد. ( الابنیه عن حقایق الادویه ).

دانشنامه عمومی

گو آهن (رودان). گو آهن (رودان) واقع در بخش مرکزی از توابع شهرستان رودان در استان هرمزگان و یکی از نقاط دیدنی استان هرمزگان در جنوب ایران است.
زنده دل، دستیاران، حسن. (مجموعه کتابهای راهنمای جامع ایرانگردی استان هرمزکان) ج۱. چاپ وانتشار سال ۱۹۹۸ میلادی.
«گو آهن» اثاری باستانی از دوران بسیار دور در شهرستان رودان (دِهبارز) و درنخلستانهای مرکزی شهر رودان ودرمکانی با همین به نام گو آهن ، سنگهایی با ترکیب آلیاژهای مختلف کشف گردیده که مبین صنعت فلز کاری در دوران گذشته می باشد. عقیده عمومی براین است که در این مکان کارگاه بزرگ فلز کاری جهت ساخت وسایل وابزار جنگی دایر بوده است. این محل یکی از مناطق گردشگری رودان می باشد.

گویش مازنی

( گوآهن ) /go aahen/ نام مرتعی در ولوپی واقع در سوادکوه


کلمات دیگر: