سردور. [ س َ دَ / دُو ] ( اِ مرکب ) سرکرده جاسوسانی که احوال امرا به پادشاهان نویسند. ( آنندراج ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رئیس جاسوسان. ( ناظم الاطباء ).
سردور
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
۱. [مجاز] سرکردۀ جاسوسان و خبرنگاران.
۲. سرحلقه.
۲. سرحلقه.
دانشنامه آزاد فارسی
سِرْدور
(یا: ساردوری) نام تنی چند از پادشاهان اورارتو. معروف ترین ایشان، سِردور دوم یا ساردوری دوم پسر آرگیش تی اول است که از ۷۵۰ تا ۷۳۳پ م سلطنت کرد. در کتیبۀ ۷۴۴ پ م دریاچۀ وان، سِردور از سرکوب پادشاهی مانا و قبایل ماد و پیروزی بر آشور خبر می دهد. کتیبۀ ۷۴۴ پ م اولین سند تاریخی ارتباط اورارتو با قبایل ماد است. پس از آن سردور اراضی غرب دریاچۀ وان و شمال آشور را تصرف می کند. سپاه سردور در ۷۴۵ پ م در جنگ کوموخ (کوماژن) از سپاه تیگلات پیلسِر سوم، پادشاه آشور، شکست می خورد و توشپا، پایتخت اورارتو، سقوط می کند. پس از شکست کوموخ، سردور سیاست آشتی با همسایگان را پیش می گیرد.
(یا: ساردوری) نام تنی چند از پادشاهان اورارتو. معروف ترین ایشان، سِردور دوم یا ساردوری دوم پسر آرگیش تی اول است که از ۷۵۰ تا ۷۳۳پ م سلطنت کرد. در کتیبۀ ۷۴۴ پ م دریاچۀ وان، سِردور از سرکوب پادشاهی مانا و قبایل ماد و پیروزی بر آشور خبر می دهد. کتیبۀ ۷۴۴ پ م اولین سند تاریخی ارتباط اورارتو با قبایل ماد است. پس از آن سردور اراضی غرب دریاچۀ وان و شمال آشور را تصرف می کند. سپاه سردور در ۷۴۵ پ م در جنگ کوموخ (کوماژن) از سپاه تیگلات پیلسِر سوم، پادشاه آشور، شکست می خورد و توشپا، پایتخت اورارتو، سقوط می کند. پس از شکست کوموخ، سردور سیاست آشتی با همسایگان را پیش می گیرد.
wikijoo: سردور
گویش مازنی
/sar devar/ نام مرتعی در آمل
کلمات دیگر: