کردکلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهات ساری مازندران که محل اقامت کردان مدانلو است . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 13 و ترجمه ٔ آن ص 32).
کردکلا
لغت نامه دهخدا
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهات مشهدسر مازندران . (از سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 117 و ترجمه ٔ آن ص 157).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهات برکار در ناحیه ٔ چهاردانگه ٔ هزارجریب مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 123 و ترجمه ٔ آن ص 165).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان قائم شهر. معتدل و مرطوب است و 650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کردکلا. [ ک ُک َ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ تنکابن مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 105 و ترجمه ٔ آن ص 143).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان قائم شهر. معتدل و مرطوب است و 650 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پازوار بابلسر شهرستان بابل. معتدل و مرطوب است و 185 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
کردکلا. [ ک ُک َ ] ( اِخ ) دهی است در ناحیه تنکابن مازندران. ( سفرنامه مازندران رابینو ص 105 و ترجمه آن ص 143 ).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهات مشهدسر مازندران. ( از سفرنامه مازندران رابینو ص 117 و ترجمه آن ص 157 ).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهات ساری مازندران که محل اقامت کردان مدانلو است. ( سفرنامه مازندران رابینو ص 13 و ترجمه آن ص 32 ).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهات برکار در ناحیه چهاردانگه هزارجریب مازندران. ( سفرنامه مازندران رابینو ص 123 و ترجمه آن ص 165 ).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پازوار بابلسر شهرستان بابل. معتدل و مرطوب است و 185 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
کردکلا. [ ک ُک َ ] ( اِخ ) دهی است در ناحیه تنکابن مازندران. ( سفرنامه مازندران رابینو ص 105 و ترجمه آن ص 143 ).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهات مشهدسر مازندران. ( از سفرنامه مازندران رابینو ص 117 و ترجمه آن ص 157 ).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهات ساری مازندران که محل اقامت کردان مدانلو است. ( سفرنامه مازندران رابینو ص 13 و ترجمه آن ص 32 ).
کردکلا. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهات برکار در ناحیه چهاردانگه هزارجریب مازندران. ( سفرنامه مازندران رابینو ص 123 و ترجمه آن ص 165 ).
دانشنامه عمومی
مختصات: ۳۶°۴۱′۵۳″ شمالی ۵۲°۵۴′۳۰″ شرقی / ۳۶٫۶۹۸۰۶°شمالی ۵۲٫۹۰۸۳۳°شرقی / 36.69806; 52.90833
این روستا در توابع جویبار قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۶ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۸۳۱نفر(۴۰۰خانوار) بوده است.آورده شده است در ابتدای حکومت قاجار ، شاهان برای کنترل و اداره کشور که در آن زمان ارتش منظمی در کشور وجود نداشت از قبایل مختلف استقاده می کردند .در آن زمان مسئولیت حفظ منطقه شمال ساری ( جویبار ، بابلسر) بر عهده گروهی از کردهایی نهادینه شد که در منطقه "ساوجبلاغ مکری"(مهاباد امروزی) زندگی می کردند . این طائفه که طائفه "مکری" یا "مدانلو" نام داشت به اجبار به این متطقه مهاجرت کرده و به فرماندهی شخصی به نام "قلیچ خان کرد" (یا محمد حسن خان کرد ، پدر قلیچ خان کرد) ، مسئولیت کنترل و حفاظت از این منطقه را عهده دار گشتند .از آنجایی که این منطقه محل استقرار کردهای مهاجر واقع گردیده و توسط آنان آباد گشته به "کردکلا" شهرت یافت . قلیچ خان از آنجایی که بسیار انسان معتقدی بود ، بنابر وصیعت خودش در صحن حرم رضوی در مشهد تدفین گشت .
این روستا در توابع جویبار قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۶ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۸۳۱نفر(۴۰۰خانوار) بوده است.آورده شده است در ابتدای حکومت قاجار ، شاهان برای کنترل و اداره کشور که در آن زمان ارتش منظمی در کشور وجود نداشت از قبایل مختلف استقاده می کردند .در آن زمان مسئولیت حفظ منطقه شمال ساری ( جویبار ، بابلسر) بر عهده گروهی از کردهایی نهادینه شد که در منطقه "ساوجبلاغ مکری"(مهاباد امروزی) زندگی می کردند . این طائفه که طائفه "مکری" یا "مدانلو" نام داشت به اجبار به این متطقه مهاجرت کرده و به فرماندهی شخصی به نام "قلیچ خان کرد" (یا محمد حسن خان کرد ، پدر قلیچ خان کرد) ، مسئولیت کنترل و حفاظت از این منطقه را عهده دار گشتند .از آنجایی که این منطقه محل استقرار کردهای مهاجر واقع گردیده و توسط آنان آباد گشته به "کردکلا" شهرت یافت . قلیچ خان از آنجایی که بسیار انسان معتقدی بود ، بنابر وصیعت خودش در صحن حرم رضوی در مشهد تدفین گشت .
wiki: کردکلا
گویش مازنی
/kerd kelaa/ از توابع گیل خواران شهرستان قائم شهر
کلمات دیگر: