کلمه جو
صفحه اصلی

کرجیان

لغت نامه دهخدا

کرجیان. [ ک َ ] ( اِخ ) از اقلیم چهارم است [ گیلان ] و در قدیم شهری بزرگ بوده و اکنون وسط است و به آب و هوا مانند ولایات دیگر. ( نزهةالقلوب چ اروپا مقاله سوم ص 163 ). رجوع به ترجمه سفرنامه مازندران رابینو ص 197 شود.

کرجیان. [ ک َ رَ ] ( اِخ ) طایفه ای از طوایف ساکن قزوین که بنابه گفته صاحب تاریخ گزیده از دودمان ابودلف عجلی بوده اند. ( از تاریخ گزیده چ اروپا ج 1 ص 847 ). این طایفه را دلفیان می گفته اند و ستاره شناس و جغرافی دان معروف زکریابن محمدبن محمود از این طایفه است. ( از تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ترجمه علی اصغر حکمت ج 3 ص 116 ).

کرجیان . [ ک َ ] (اِخ ) از اقلیم چهارم است [ گیلان ] و در قدیم شهری بزرگ بوده و اکنون وسط است و به آب و هوا مانند ولایات دیگر. (نزهةالقلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 163). رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 197 شود.


کرجیان . [ ک َ رَ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ساکن قزوین که بنابه گفته ٔ صاحب تاریخ گزیده از دودمان ابودلف عجلی بوده اند. (از تاریخ گزیده چ اروپا ج 1 ص 847). این طایفه را دلفیان می گفته اند و ستاره شناس و جغرافی دان معروف زکریابن محمدبن محمود از این طایفه است . (از تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ترجمه ٔ علی اصغر حکمت ج 3 ص 116).


گویش مازنی

/korjiyaan/ یکی از ولایات قدیمه ی تنکابن در زمان ملوک الطوایف میان رامسر و شهرستان تنکابن

یکی از ولایات قدیمه ی تنکابن در زمان ملوک الطوایف میان رامسر ...



کلمات دیگر: