گام , خرامش , راه رفتن , يورتمه روي , گام برداشتن , قدم زدن , خراميدن
مشیه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مشیة. [ م ِش ْ ی َ ] (ع ص ) رفتار و نوعی از رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوع رفتن و هیئت رفتن ورفتار. (ناظم الاطباء). نوعی رفتار. یقال : «مشی مشیةسریعة»، و آن خوبی رفتار است . (از اقرب الموارد).
مشیة. [ م َ شی ی َ ] (ع اِ) اراده ٔ خداوند تبارک و تعالی . الحدیث ، قال الرضا علیه السلام : الابداع و الارادة و المشیة، اسماء ثلثة و معناها واحد. (ناظم الاطباء).
- بمشیةاﷲ، بمشیئةاﷲ ؛ به خواست خدای تبارک و تعالی : اکنون آن شرط نگاه دارم بمشیةاﷲ و عونه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 89). هر باری که خیلتاش را بباید داد بدهد تا به موقع رضا باشد بمشیة اﷲ و عونه و السلام . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 118). اکنون به سر تاریخ بازشویم بمشیة اﷲ و عونه . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 341). رجوع به مشیت و مشیئة و ترکیب مشیئةاﷲ شود.
مشیة.[ م َش ْ ی َ ] (ع اِ) یکمرتبه رفتن . (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن (۵۸۸) نفر (۱۵ خانوار) می باشد.