کلمه جو
صفحه اصلی

زیباسر

لغت نامه دهخدا

زیباسر. [ س َ ] ( ص مرکب ) در بیت زیر از فردوسی ظاهراً بمعنی نیک اندیشه و خوش فکر و یا سردار و سالار نیک و رئیس زیبنده و لایق و درخور آمده است :
گنه کار بی بر تویی در جهان
نه شاهی نه زیباسری از مهان.
فردوسی.

دانشنامه عمومی

زیباسر (نام علمی: Callicephalus) نام یک سرده از تیره کاسنیان است.


کلمات دیگر: