کلمه جو
صفحه اصلی

زیحنه

لغت نامه دهخدا

( زیحنة ) زیحنة. [ ح َن ْ ن َ ] ( ع ص ) مرد درنگ کار و سست در حاجت که طلب کرده شود بسوی آن. ( منتهی الارب ). مرد درنگ کار و سست در اجرای حاجتی که از وی طلب کنند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زیحنة. [ ح َن ْ ن َ ] (ع ص ) مرد درنگ کار و سست در حاجت که طلب کرده شود بسوی آن . (منتهی الارب ). مرد درنگ کار و سست در اجرای حاجتی که از وی طلب کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: