نقطه , لکه کوچک , خال , رنگ , نوع , قسم , نقطه نقطه يا خال خال کردن
رقطه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
( رقطة ) رقطة. [ رُ طَ ] ( ع اِ ) سیاهی خجکهای سپید آمیخته و برعکس. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ج ، رُقَط. ( ناظم الاطباء ). سیاهی آمیخته به نقطه های سپید و سیاه. ( یادداشت مؤلف ). || تاج درخت عرفج که برگ آوردن گرفته باشد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
رقطة. [ رُ طَ ] (ع اِ) سیاهی خجکهای سپید آمیخته و برعکس . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ، رُقَط. (ناظم الاطباء). سیاهی آمیخته به نقطه های سپید و سیاه . (یادداشت مؤلف ). || تاج درخت عرفج که برگ آوردن گرفته باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کلمات دیگر: