رفو زدن. [ رَ / رُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) رفو کردن. اصلاح و مرمت کردن دریده و رفته جامه یا پارچه را :
به چاک رفته ز دست جنون سوی دامن
به غیر سوزن مژگان که زد رفو گستاخ.
این سینه همه به دوختن رفت.
به چاک رفته ز دست جنون سوی دامن
به غیر سوزن مژگان که زد رفو گستاخ.
واله هروی ( از آنندراج ).
هر چند رفو زدیم شد چاک این سینه همه به دوختن رفت.
ملا حیاتی گیلانی ( از آنندراج ).