کلمه جو
صفحه اصلی

رقیات

لغت نامه دهخدا

رقیات. [ رُ قی یا ] ( ع اِ )ج ِ رقیة. ( دهار ) ( منتهی الارب ). رجوع به رقیة شود.

رقیات. [ رُ ق َ ] ( ع اِ ) رُقیات. ج ِ رُقیَة. ( اقرب الموارد ). رجوع به رقیة شود.

رقیات. [ رُق ْ ] ( ع اِ ) رُقَیات. ج ِ رُقیَة. ( اقرب الموارد ). رجوع به رقیة شود.

رقیات. [ رُ ق َی ْ یا ] ( اِخ ) لقب عبداﷲبن قیس از آن جهت که او را چند زن یا چند جده یا چند حبیبه بنام رقیةبود. ( از منتهی الارب ). رجوع به الموشح ص 149 شود.

رقیات . [ رُ ق َ ] (ع اِ) رُقیات . ج ِ رُقیَة. (اقرب الموارد). رجوع به رقیة شود.


رقیات . [ رُ ق َی ْ یا ] (اِخ ) لقب عبداﷲبن قیس از آن جهت که او را چند زن یا چند جده یا چند حبیبه بنام رقیةبود. (از منتهی الارب ). رجوع به الموشح ص 149 شود.


رقیات . [ رُ قی یا ] (ع اِ)ج ِ رقیة. (دهار) (منتهی الارب ). رجوع به رقیة شود.



کلمات دیگر: