( سرحة ) سرحة.[ س َ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) درخت بزرگ. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). و در قول عنترة «بطل کأن ثیابه فی سرحة»؛ یعنی از درازی بالا و بزرگی اندام چنان است که گویی جامه او بر درختی بزرگ افکنده است. || یکی سرح ، و آن درختی است که میوه آن مانند انگوراست. ( از اقرب الموارد ). || مرد درازبالا.( منتهی الارب ). || خرماده نوجوان که هنوزباردار نگردیده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
سرحة. [ س َ ح َ ] ( اِخ ) شهرکی است به عربستان آبادان و خرم. ( حدود العالم ). روستایی است در یمن که یکی از لنگرگاههای بحری است. ( معجم البلدان ).
سرحة. [ س َ ح َ ] ( اِخ ) شهرکی است به عربستان آبادان و خرم. ( حدود العالم ). روستایی است در یمن که یکی از لنگرگاههای بحری است. ( معجم البلدان ).