کلمه جو
صفحه اصلی

مؤید بالله املی

دانشنامه عمومی

مؤید بالله آملی. ابوالحسین احمدبن حسین بن هارون اقطع آمُلی فقیه، ادیب و شاعر و محدث و امام شیعهٔ زیدی معروف به سید مؤید باالله بود. وی برادر یحیی ملقب به ناطق بالحق و از پیشوایان زیدیه ایران، طبرستان و معاصر صاحب بن عباد بود؛ و با برادر کوچکتر خود به برادران هارونی معروف بودند. پدر وی شیعهٔ اثنی عشری بود و خود او برادر او نیز نخست دارای این مذهب بودند و بعد به فرقهٔ زیدیهٔ پیوستند. آملی در پی کسب دانش به بغداد رفت و نزد دایی خود ابوالعباس احمد بن ابراهیم درس خواند. بعد به همدان رفت و نزد قاضی القضات عبدالجبار همدانی درس خود را به پایان رسانید و در فقه و اصول و نحو و لغت عربی و حدیث و درایت تبحر یافت و آراء فقهی او از سوی زیدیان ایران و کوفه و حجاز و یمن پذیرفته شد. وی در فصاحت شهره بود، چنان که نثر وی را در کتابی که در پاسخ قابوس بن وشمگیر دربارهٔ فضائل علی بن ابی طالب نوشت معجزه مانند دانسته اند. در دیلمستان با او به خلافت بیعت کردند و مدت حکومت او بیست سال طول کشید.
کتاب التجرید، در فقه زیدی بر اساس نظر الهادی الی الحق که گویا خود آنرا در ۴ جلد شرح کرده بوده
کتاب البلغه نیز در فقه الهادی
کتاب النبوات در اصول عقاید
کتاب التبصره نیز در اصول عقاید
کتاب الافاده در فقه
سیاسه المریدین
نام کامل او ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون الاقطع بن حسین بن محمد بن هارون بن محمد بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب (ع) بوده است. وی در سال ۳۳۳ هجری قمری در آمل زاده شد. مادرش هم زنی علوی از فرزندان علی بن عبدالله حسینی عقیقی بود. نزد احمد بن ابراهیم علوی به تحصیل علم پرداخت و پس از آن بود که تغییر مذهب داد و از امامیه به زیدیه رسید. فقه زیدیه و حنفیه را نیز نزد ابوالحسن علی بن اسماعیل بن ادریس، از دانشمندان معروف طبرستان، فرا گرفت. از برخی اطلاعات مربوط به احوال او، مثلاً شاگردیش نزد قاضی عبدالجبار مشخص است که پیش از قیام و حکومت، مدتی در ری بوده است. او در ری و سپس در گیلان به مقابله با اسماعیلیان شتافت. پس از ری مدتی هم به اهواز نزد قاضی القضات ابو احمد بن علان رفت.
المؤید دو بار قیام کرد. یکی در ایام صاحب بن عباد در سال ۳۸۰ هجری و دیگری چند سال بعد. مشخص نیست چه زمانی در ری قیام کرده، ولی در گیلان و دیلم قیامش موفق به جمع کردن مردم شد ولی ابوالفضل الناصر علوی به رقابتش برخاست و چون از نوادگان ناصر کبیر بود، گیلانی ها به او پیوستند. المؤید توانست شیرزیل (شیر دل)، از امرای محلی هوسم، را شکست دهد. یک سال بعد شیرزیل با لشکری برگشت و او را اسیر و تبعید کرد و نهایتاً با پرداخت فدیه المؤید آزاد شد. المؤید به ری و از آنجا به آمل رفت. در آمل مردم به او اقبال نشان دادند و او مجدداً به هوسم رفت و این بار به نبرد با ابو زید الثائری پرداخت و باز هوسم را گرفت. چون نتوانست مقرری سربازان را بپردازد و از نسل ناصر کبیر هم نبود، مردم او را رها کردند و دوباره به ابو زید پیوستند. او به گیلان گریخت ولی تلاش ناموفق دیگری هم در این دوره داشت که به شکست انجامید.
نبرد دیگری به ابوالفضل الناصر و ابو زید ثائری درگرفت که ثائری پس از شکست در آن نزد مؤید آمده و از او کمک خواست. المؤید به دیلمان آمد و همان جا بماند و با استندار صلح کرد و آنگاه روی به طبرستان نهاد. این بار کیا ابوالفضل (ابوالفضل الناصر) که صاحب هوسم بود، استندار ابوجعفر و پسر او خسروشاه، امیر پادوسپانیان رویان و والیان دشت و کوهستان کلار و دیلمان به او پیوستند. آمل در آن وقت در قلمرو قابوس بن وشمگیر بود و مؤید به والی علوی آن حمله کرد گرچه در ابتدا موفق بود ولی نهایتاً شکست خورد و باز هم گریخت. شیخ ابوعبدالله الحناطی پس از قتل عام طرفداران المؤید توسط قابوس بن وشمگیر این افراد را شهید خواند و المؤید را امام زمان پس از ناصر کبیر دانست و گفت در هر ۱۰۰ سال امامی از اهل بیت قیام می کنند.


کلمات دیگر: