کلمه جو
صفحه اصلی

نابوکو

دانشنامه عمومی

نابوکو (به ایتالیایی: Nabucco) نام اپرایی در چهار پرده از آهنگساز نامدار ایتالیایی، جوزپه وردی است.
Anch'io dischiuso un giorno
داستان در مورد اسارت بردگان یهودی بابل است که موضوع چند کتاب از کتابهای عهد عتیق است، و مشروح آن در کتاب ارمیای نبی آمده است. از جمله کتابهای پیش از آن در عهد عتیق که به جنبه هایی از این داستان می پردازد کتاب عزرا، کتاب نحمیا و کتاب اشعیاء نبی است، و از جمله کتابهای پس از آن می توان به کتاب مراثی ارمیا، کتاب حزقیال نبی، کتاب دانیال نبی و کتاب زکریای نبی اشاره نمود که پر از آیات خوف و رجاء در باب اسارت و سپس رهایی یهود به دست کورش پادشاه هخامنشی در حدود ۵۳۸ قبل از میلاد است.لیبرتوی نابوکو بیشتر بر اساس کتاب ارمیای نبی است، و در اول هر پرده گفتاوردی از این کتاب آورده شده است.در قرآن نیز در سوره اسراء آیه های ۴ تا ۷ اشاراتی به پادشاهی بخت النصر و بلای آسمانی بر سر قوم یهود شده است.
اپرای نابوکو سومین اپرای جوزپه وردی است که پس از اپرای سلطنت یک روزه که یک اپرای شکست خورده بود نوشته شد. در زمانی که وردی سرودن اپرای نابوکو را شروع کرد کوهی از غم و اندوه را به دوش می کشید. دو فرزندش را از دست داده بود، همسرش از دنیا رفته بود و شکست اپرای قبل باعث مضحکه شدن وی نزد مردم شده بود. وردی شب و روز را بی هدف سر می کرد و روز به روز ضعیف تر می شد.شبی در اواخر ماه دسامبر ۱۸۴۰ بی هدف قدم به بیرون از خانه گذاشت و خود را در خیابانی تنگ و تاریک یافت، دانه های برف در هوا می پیچید و وردی بدون توجه به سرمای هوا راه خود را می رفت تا اینکه در تاریکی کوچه ای با شخصی که از رو برو می آمد برخورد کرد. آن شخص کسی نبود جز مرللی مدیر اپرای لا اسکالا. مرللی دست وردی را به گرمی فشرد و با خود به طرف لا اسکالا برد. مرللی وردی را به دفتر خود برد و از لا بلای لیبرتوها لیبرتویی با عنوان نَبوکَد نَصَّر (بخت النصر) اثر سولرا را که همیشه برای اختصار نابوکو خوانده می شد برداشت و به سوی وردی گرفت.وردی که دیگر دل و دماغ اپرانویسی را نداشت بعد از تشکر بدون اینکه لای لیبرتو را باز کند نابوکو را به مرللی برگرداند. مرللی خشمگین شد و نت را به زور به وردی داد تا به خانه ببرد و روی آن فکر کند و بعد وردی را از اتاق بیرون کرد و در را به روی وی بست.جوزپه به خانه رفت و لیبرتو را به گوشه ای از اتاق پرتاب کرد. لیبرتو در برخورد به دیوار باز شد و چشم وردی به جمله ای اسرار آمیز در داخل لیبرتو برخورد کرد، (پرواز کن خیال، با بالهای طلایی). همین یک جمله کافی بود تا وردی شروع به نوتاسیون این اپرا کند.در اکتبر سال بعد وردی اپرای نوبوکو را نزد مرللی برد و چندی بعد این اپرای عظیم در لا اسکالا اجرا و برای همیشه در تاریخ اپرا ماندگار شد.
معبد سلیمان در بیت المقدس، اسراییلی ها از سرنوشت خود شکوه می کنند. نابوکو (بخت النصر) پادشاه آشور به آنان حمله کرده است و در حال غارت شهر است. آن ها در حال نیایش اند که زکریا همراه خواهرش، آنا و دختر نابوکو، فننا وارد می شود. فننا وارد می شود. فننا در دست یهودیان اسیر است. زکریا از پیروانش می خواهد استقامت پیشه کنند، زیرا به زودی صلح و آرامش نصیبشان خواهد شد. وی به آن ها اطمینان می دهد که خداوند فراموششان نکرده است (spate,o figli) اسماعیل برادرزاده پادشاه و فرمانده ارتش، با سربازانش وارد می شود و خبر می دهد که نابوکو پیش از او وارد شهر شده است. زکریا که امیدوار است معجزه ای به وقوع بپیوندد، فننا را به اسماعیل می سپارد تا از او مراقبت کند. همه پس از خواندن دعا (come motte a sol fulgemte) از صحنه خارج می شوند و اسماعیل و فننا بر صحنه می مانند. این دو در روزگاری که اسماعیل سفیر حاکم در بابل بود دل در گرو عشق یکدیگر باخته بودند. حتی در آن روزگار هم دو دل داده روی کامرانی را ندیدند زیر خواهر حسود فننا، ابیگیل، نیز عاشق اسماعیل بود. آن ها در حال صحبت اند که ابیگیل با لباس رزم همراه گروهی از آشوریان (که خود را به شکل سربازان یهودی درآورده اند) سر می رسد. آن ها قصد دارند معبد را اشغال کنند. او با تمسخر به اسماعیل سلام می کند و آن گاه پنهانی به او می گوید که اگر به عشقش پاسخ مثبت گوید، می تواند مردمش را نجات دهد و خود حکومتی جدید برپا دارد (Io t"amavo! il regmo , il cuore) اسماعیل پاسخ می دهد که جانش را فدای ملتش خواهد کرد و فننا از خدای اسراییل می خواهد که او را در پناه خداگیرد. یهودیان بیمناک از نزدیک شدن سپاهیان نابوکو وارد می شوند. نابوکو وارد معبد می شود. زکریا در مقابلش می ایستد و گستاخی کفر آمیز او را ملامت می کند و تهدید می کند که فننا را به قتل می رساند اما اسماعیل پا در میان می کند و خنجر را از دست زکریا می گیرد و فننا را به پدرش تحویل می دهد. زکریا و یهودیان اسماعیل را نفرین می کنند و نابوکو دستور می دهد معبد را آتش بزنند.


کلمات دیگر: