کلمه جو
صفحه اصلی

کانبوری

لغت نامه دهخدا

کانبوری. [ کام ْ بو ] ( ص نسبی ) منسوب به کانبور هند که معرب آن جونفور است.

کانبوری. [ کام ْ بو ] ( اِخ ) شیخ محمودالجونفوری الفاروقی محمودبن محمد و متولد در جونفور ( کانبور ) است. تألیفات ذیل از اوست : 1- الدوحةالمیاده. که ابی الحسنات محمد لکنهوی حاشیه ای بر آن نوشته است و رساله ای ضمیمه دارد که راجع به کلی و جزئی اجتماع نقیضین و ارتفاع آندو بحث شده است. 2- الشمس البازغه فی شرح الحکمةالبالغة در طبیعیات و عقلیات است که به همت محمد کلندار علی الزبیری به طبع رسیده است و تعلیقاتی بوسیله کناد بر آن نوشته شده است ودر سال 1308 باحواشی محمد عبدالحمید لکنهوی به چاپ رسیده است. 3- الفرائد فی شرح الفوائد در بلاغت است و در کانبور به طبع رسیده است. ( از معجم المطبوعات ).

کانبوری . [ کام ْ بو ] (اِخ ) شیخ محمودالجونفوری الفاروقی محمودبن محمد و متولد در جونفور (کانبور) است . تألیفات ذیل از اوست : 1- الدوحةالمیاده . که ابی الحسنات محمد لکنهوی حاشیه ای بر آن نوشته است و رساله ای ضمیمه دارد که راجع به کلی و جزئی اجتماع نقیضین و ارتفاع آندو بحث شده است . 2- الشمس البازغه فی شرح الحکمةالبالغة در طبیعیات و عقلیات است که به همت محمد کلندار علی الزبیری به طبع رسیده است و تعلیقاتی بوسیله ٔ کناد بر آن نوشته شده است ودر سال 1308 باحواشی محمد عبدالحمید لکنهوی به چاپ رسیده است . 3- الفرائد فی شرح الفوائد در بلاغت است و در کانبور به طبع رسیده است . (از معجم المطبوعات ).


کانبوری . [ کام ْ بو ] (ص نسبی ) منسوب به کانبور هند که معرب آن جونفور است .



کلمات دیگر: