متکاهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) کاهل و سست و غافل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). تن آسان و تن پرور. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
متکاهل
لغت نامه دهخدا
متکاهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) کسی که خود را به قبیله ٔ کهلان منسوب میکند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متکاهل. [ م ُ ت َ هَِ ] ( ع ص ) کاهل و سست و غافل. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). تن آسان و تن پرور. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
متکاهل. [ م ُ ت َ هَِ ] ( ع ص ) کسی که خود را به قبیله کهلان منسوب میکند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
متکاهل. [ م ُ ت َ هَِ ] ( ع ص ) کسی که خود را به قبیله کهلان منسوب میکند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
کلمات دیگر: