کلمه جو
صفحه اصلی

مثری

فرهنگ فارسی

تر کننده خاک

لغت نامه دهخدا

مثری. [ م ُ ] ( ع ص ) توانگر. ( مهذب الاسماء ). بسیار مال. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بسیار مال و با ثروت. ( ناظم الاطباء ). || باران رسنده به ثری. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تر ونمناک. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- مابینی و بینک مُثْر؛ یعنی پیوند من و تو نمی گسلد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). یعنی خشک نشود تری و نمی مابین من و تو. ( ناظم الاطباء ). || زهدان باردار. ( ناظم الاطباء ). || ابری که تر کند و نرم نماید زمین را. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مثری. [ م ُ ث َرْ ر ] ( ع ص ) تر کننده خاک. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). تر کننده دانه و نان خشک. ( ناظم الاطباء ). || آن که آب ریخته لت کند قروت را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). || آن که آب زند بر جایی. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).آب پاشنده به روی زمین. || کسی که دست می زند بر زمین. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تثریة شود.

مثری . [ م ُ ] (ع ص ) توانگر. (مهذب الاسماء). بسیار مال . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بسیار مال و با ثروت . (ناظم الاطباء). || باران رسنده به ثری . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تر ونمناک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- مابینی و بینک مُثْر؛ یعنی پیوند من و تو نمی گسلد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یعنی خشک نشود تری و نمی مابین من و تو. (ناظم الاطباء). || زهدان باردار. (ناظم الاطباء). || ابری که تر کند و نرم نماید زمین را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).


مثری . [ م ُ ث َرْ ر ] (ع ص ) تر کننده ٔ خاک . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تر کننده ٔ دانه و نان خشک . (ناظم الاطباء). || آن که آب ریخته لت کند قروت را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || آن که آب زند بر جایی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).آب پاشنده به روی زمین . || کسی که دست می زند بر زمین . (ناظم الاطباء). و رجوع به تثریة شود.



کلمات دیگر: