نام موضعی است در صنعای یمن
کشر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کشر. [ ک ُ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی است در صنعای یمن . (از منتهی الارب ).
کشر. [ ک َ ] ( ع اِ ) نوعی از آرمیدن با زن. کاشر مثله و لافعل لهما. ( منتهی الارب ).
کشر. [ ک َ ] ( ع مص ) دندان سپید کردن شتر و شیر و نرم خندیدن. ( منتهی الارب ). || تبسم کردن مرد و دندان آشکار کردن. یقال کشر فلان عن اسنانه ؛ ای ابداها یکون فی الضحک و غیره. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
کشر. [ ک َ ش َ ] ( ع اِ ) نان خشک. || خوشه انگور که بارش خورده باشند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
کشر. [ ک َ ش َ ] ( ع مص ) گریختن. ( منتهی الارب ).
کشر. [ ک ُ ش َ ] ( اِخ ) نام موضعی است در صنعای یمن. ( از منتهی الارب ).
کشر. [ ک َ ] ( ع مص ) دندان سپید کردن شتر و شیر و نرم خندیدن. ( منتهی الارب ). || تبسم کردن مرد و دندان آشکار کردن. یقال کشر فلان عن اسنانه ؛ ای ابداها یکون فی الضحک و غیره. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
کشر. [ ک َ ش َ ] ( ع اِ ) نان خشک. || خوشه انگور که بارش خورده باشند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
کشر. [ ک َ ش َ ] ( ع مص ) گریختن. ( منتهی الارب ).
کشر. [ ک ُ ش َ ] ( اِخ ) نام موضعی است در صنعای یمن. ( از منتهی الارب ).
کشر. [ ک َ ] (ع اِ) نوعی از آرمیدن با زن . کاشر مثله و لافعل لهما. (منتهی الارب ).
کشر. [ ک َ ] (ع مص ) دندان سپید کردن شتر و شیر و نرم خندیدن . (منتهی الارب ). || تبسم کردن مرد و دندان آشکار کردن . یقال کشر فلان عن اسنانه ؛ ای ابداها یکون فی الضحک و غیره . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کشر. [ ک َ ش َ ] (ع اِ) نان خشک . || خوشه ٔ انگور که بارش خورده باشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کشر. [ ک َ ش َ ] (ع مص ) گریختن . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: