کلمه جو
صفحه اصلی

کشع

لغت نامه دهخدا

کشع. [ ک َ ] ( ع مص ) متفرق و پراکنده شدن از کشته. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

کشع. [ ک َ ش َ ] ( ع اِمص ) تفتگی و بی آرامی از اندوه و ملال. ضجرت. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

کشع. [ ک َ ] (ع مص ) متفرق و پراکنده شدن از کشته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


کشع. [ ک َ ش َ ] (ع اِمص ) تفتگی و بی آرامی از اندوه و ملال . ضجرت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: