incapable, unable
ناقادر
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
عاجز . ناتوان که قدرت ندارد
لغت نامه دهخدا
ناقادر. [ دِ ] ( ص مرکب ) عاجز. ناتوان. که قدرت ندارد. که قادر نیست. که قادر به انجام کاری نیست. مقابل قادر. رجوع به قادر شود.
کلمات دیگر:
incapable, unable