کلمه جو
صفحه اصلی

مبول

لغت نامه دهخدا

مبول . [ م ِب ْ وَ ] (ع اِ) کمیزدان که در آن بول کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) ظرفی که در آن بول میگیرند. (ناظم الاطباء).


مبول . [ م ُ ب َوْ وِ ] (ع ص ) هر چیز که تحریک بول کند و مدر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).


مبول. [ م ُب ْ وِ ] ( ع ص ) کمیزاننده. ( از منتهی الارب ). مدر بول. ( آنندراج ). مدر و بول آورنده. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ جانسون ).

مبول. [ م ُ ب َوْ وِ ] ( ع ص ) هر چیز که تحریک بول کند و مدر. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مبول. [ م ِب ْ وَ ] ( ع اِ ) کمیزدان که در آن بول کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ظرفی که در آن بول میگیرند. ( ناظم الاطباء ).

مبول . [ م ُب ْ وِ ] (ع ص ) کمیزاننده . (از منتهی الارب ). مدر بول . (آنندراج ). مدر و بول آورنده . (ناظم الاطباء) (فرهنگ جانسون ).



کلمات دیگر: