کلمه جو
صفحه اصلی

لزن

فرهنگ فارسی

لزن

لغت نامه دهخدا

لزن. [ ل َ زَ / ل َ ] ( ع مص ) انبوهی نمودن و گرد آمدن قوم بر آب و در هرکاری که باشد. ( منتهی الارب ). گرد آمدن قوم بر سر چاه به جهت آب و انبوهی کردن در هر کاری. ( منتخب اللغات ).

لزن. [ ل َ ]( ع ص ) مشرب لَزن ، آبخور که بر آن مردم بسیار گرد آیند به جهت آب و انبوهی کنند. لَزِن. ( منتهی الارب ).

لزن. [ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ لزنة. ( منتهی الارب ).

لزن. [ ل َ زِ ] ( ع ص ) لَزْن. رجوع به لَزْن شود.

لزن . [ ل َ ] (ع اِ) ج ِ لزنة. (منتهی الارب ).


لزن . [ ل َ ](ع ص ) مشرب لَزن ، آبخور که بر آن مردم بسیار گرد آیند به جهت آب و انبوهی کنند. لَزِن . (منتهی الارب ).


لزن . [ ل َ زَ / ل َ ] (ع مص ) انبوهی نمودن و گرد آمدن قوم بر آب و در هرکاری که باشد. (منتهی الارب ). گرد آمدن قوم بر سر چاه به جهت آب و انبوهی کردن در هر کاری . (منتخب اللغات ).


لزن . [ ل َ زِ ] (ع ص ) لَزْن . رجوع به لَزْن شود.



کلمات دیگر: