( مصدر ) مورد گرو واقع شدن رهن گشتن : بهر لقمه گشت لقمانی گرو وقت لقمان است ای لقمه برو . ( مثنوی )
گرو گشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گرو گشتن. [ گ ِ رَ / رُو گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) گرو گردیدن. رهان مالی شدن :
بهر لقمه گشت لقمانی گرو
وقت لقمان است ای لقمه برو.
بهر لقمه گشت لقمانی گرو
وقت لقمان است ای لقمه برو.
مولوی.
کلمات دیگر: