( لزومیة ) لزومیة. [ ل ُ می ی َ ]( ع ص نسبی ) تأنیث لزومی. || قضیه شرطیه متصله لزومیة. رجوع به قضیة شود. جرجانی در تعریفات گوید: ماحکم فیها بصدق قضیة علی تقدیر اخری لعلاقةبینهما موجبة لذلک. ( تعریفات ). اللزومیة الذهنیة، کونه بحیث یلزم من تصور المسمی فی الذهن تصوره فیه فیحقق الانتقال منه الیه کالزوجیة للاثنین. ( تعریفات ).
لزومیه
لغت نامه دهخدا
لزومیة. [ ل ُ می ی َ ](ع ص نسبی ) تأنیث لزومی . || قضیه ٔ شرطیه ٔ متصله ٔ لزومیة. رجوع به قضیة شود. جرجانی در تعریفات گوید: ماحکم فیها بصدق قضیة علی تقدیر اخری لعلاقةبینهما موجبة لذلک . (تعریفات ). اللزومیة الذهنیة، کونه بحیث یلزم من تصور المسمی فی الذهن تصوره فیه فیحقق الانتقال منه الیه کالزوجیة للاثنین . (تعریفات ).
کلمات دیگر: