کلمه جو
صفحه اصلی

عمرط

لغت نامه دهخدا

عمرط. [ ع ِ رِ / ع ُ رُ ] ( ع ص ) دراز. ( منتهی الارب ). مرد دراز. ( از اقرب الموارد ).

عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] ( ع ص ) مرد جوان سبک. || دلیر و سخت. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) بلا. ( منتهی الارب ). بلا و داهیه. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] ( اِخ ) ( بنی... ) نام بطنی است بزرگ از لخم بن عدی ، از زیدبن کهلان ، از قحطانیة. ( از معجم قبائل العرب از الاشتقاق ابن درید ).

عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] ( اِخ ) ( بنی... ) نام بطنی است از کندة از قحطانیة، منسوب به عمرطبن غنم. ( از معجم قبائل العرب از تاج العروس ).

عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] (اِخ ) (بنی ...) نام بطنی است از کندة از قحطانیة، منسوب به عمرطبن غنم . (از معجم قبائل العرب از تاج العروس ).


عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] (اِخ ) (بنی ...) نام بطنی است بزرگ از لخم بن عدی ، از زیدبن کهلان ، از قحطانیة. (از معجم قبائل العرب از الاشتقاق ابن درید).


عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] (ع ص ) مرد جوان سبک . || دلیر و سخت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) بلا. (منتهی الارب ). بلا و داهیه . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


عمرط. [ ع ِ رِ / ع ُ رُ ] (ع ص ) دراز. (منتهی الارب ). مرد دراز. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: