کلمه جو
صفحه اصلی

محامه

لغت نامه دهخدا

( محامة ) محامة. [ م ُ حام ْ م َ ] ( ع مص ) مطالبه کردن از کسی. ( از منتهی الارب ذیل ح م م ). مطالبه. ( تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک شدن به کسی. || بهم بودن ، یقال حامه ؛ ای قاربه. ( از منتهی الارب ).

محامة. [ م ُ حام ْ م َ ] (ع مص ) مطالبه کردن از کسی . (از منتهی الارب ذیل ح م م ). مطالبه . (تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک شدن به کسی . || بهم بودن ، یقال حامه ؛ ای قاربه . (از منتهی الارب ).



کلمات دیگر: