کلمه جو
صفحه اصلی

محاملت

لغت نامه دهخدا

محاملت. [ م ُ م َ ل َ ] ( از ع ، اِمص ) محاملة. با هم بار برداشتن. ( غیاث ) : و عنان معاملت و محاملت از صورت راستی معطف. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به محاملة شود.

محاملة. [ م ُ م َ ل َ ] ( ع مص ) با هم برداشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

محاملت . [ م ُ م َ ل َ ] (از ع ، اِمص ) محاملة. با هم بار برداشتن . (غیاث ) : و عنان معاملت و محاملت از صورت راستی معطف . (جهانگشای جوینی ). رجوع به محاملة شود.



کلمات دیگر: