کلمه جو
صفحه اصلی

عملسه

لغت نامه دهخدا

عملسة. [ ع َ ل َ س َ ] (ع مص ) شتافتن . شتابی نمودن . (منتهی الارب ). سرعت گرفتن و شتافتن . (از اقرب الموارد).


( عملسة ) عملسة. [ ع َ ل َ س َ ] ( ع مص ) شتافتن. شتابی نمودن. ( منتهی الارب ). سرعت گرفتن و شتافتن. ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه عمومی

عملسه (روستا). عمالسه (در عربی: العَمالسة )نام روستایی است در دهستان العَمّاریَه از توابع استان ذَمار در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن (۵۰ ) نفر (۵ خانوار) می باشد.


کلمات دیگر: