کلمه جو
صفحه اصلی

قهقر

لغت نامه دهخدا

قهقر. [ ق َ ق َ ] ( ع اِ ) طعام بسیار بترتیب در آوندها نهاده. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به قهقری شود. || سنگ یا آنچه بدان چیزی را سایند. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قُهاقِر شود. || ( ص ) زاغ سخت سیاه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

قهقر. [ ق َ ق َرر ] ( ع ص ، اِ ) تکه کلان سال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || سنگ سخت. ( منتهی الارب ). سنگ سیاه سخت که بدان چیزی را سایند. ( از اقرب الموارد ).

قهقر. [ ق ُ ق ُرر ] ( ع اِ ) پوستکی است سرخ بر مغز خرمابن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شلم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). صمغ. ( اقرب الموارد ). || سنگ سیاه سخت. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

قهقر. [ ق َ ق َ ] (ع اِ) طعام بسیار بترتیب در آوندها نهاده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قهقری شود. || سنگ یا آنچه بدان چیزی را سایند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُهاقِر شود. || (ص ) زاغ سخت سیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


قهقر. [ ق َ ق َرر ] (ع ص ، اِ) تکه ٔ کلان سال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سنگ سخت . (منتهی الارب ). سنگ سیاه سخت که بدان چیزی را سایند. (از اقرب الموارد).


قهقر. [ ق ُ ق ُرر ] (ع اِ) پوستکی است سرخ بر مغز خرمابن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شلم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). صمغ. (اقرب الموارد). || سنگ سیاه سخت . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: