کلمه جو
صفحه اصلی

شکد

فرهنگ فارسی

شکر و سپاس یا عطا و بخشش

لغت نامه دهخدا

شکد. [ ش َ ] (ع مص ) بخشیدن و دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عطا کردن و بخشش نمودن . (ناظم الاطباء). عطا دادن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). عطای بی عوض . (یادداشت مؤلف ).


شکد. [ ش َ ] ( ع مص ) بخشیدن و دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). عطا کردن و بخشش نمودن. ( ناظم الاطباء ). عطا دادن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). عطای بی عوض. ( یادداشت مؤلف ).

شکد. [ ش ُ ] ( ع مص ) شَکْد. بخشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به شَکْد شود.

شکد. [ ش ُ ] ( ع اِ ) سپاس منعم بر نعمت به لغت یمن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شکر و سپاس. ( ناظم الاطباء ). شکر. ( از اقرب الموارد ). || عطا و بخشش. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). عطای بی عوض. ( یادداشت مؤلف ). در لغت ثعالبی آمده است : «شکد، بخشش ابتدابه ساکن است و اگر در جزای بخشش دیگری باشد شُکْم نامیده میشود». || آنچه توشه داده باشد انسان از شیر یا کشک یا چربی یا خرما تا آنها را از منازلشان بیرون برد. || گندم درهنگام درو آن. || آنچه از خوردنی و آشامیدنی در خانه گذارند. ج ، اشکاد. ( از اقرب الموارد ).

شکد. [ ش ُ ] (ع اِ) سپاس منعم بر نعمت به لغت یمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکر و سپاس . (ناظم الاطباء). شکر. (از اقرب الموارد). || عطا و بخشش . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عطای بی عوض . (یادداشت مؤلف ). در لغت ثعالبی آمده است : «شکد، بخشش ابتدابه ساکن است و اگر در جزای بخشش دیگری باشد شُکْم نامیده میشود». || آنچه توشه داده باشد انسان از شیر یا کشک یا چربی یا خرما تا آنها را از منازلشان بیرون برد. || گندم درهنگام درو آن . || آنچه از خوردنی و آشامیدنی در خانه گذارند. ج ، اشکاد. (از اقرب الموارد).


شکد. [ ش ُ ] (ع مص ) شَکْد. بخشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به شَکْد شود.



کلمات دیگر: