کلمه جو
صفحه اصلی

گیشک

لغت نامه دهخدا

گیشک. ( اِخ ) دهی است از بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار. واقع در 17هزارگزی شمال خاوری نیکشهر و 3هزارگزی شمال شوسه نیکشهر به ایرانشهر. محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنه آن 250 تن است. آب آن از رودخانه تأمین میشود.محصول آن غلات ، برنج ، خرما و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

گیشک. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در 55هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 4هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به ساردوئیه. و سکنه آن 15 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

گیشک . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . واقع در 55هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 4هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به ساردوئیه . و سکنه ٔ آن 15 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


گیشک . (اِخ ) دهی است از بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار. واقع در 17هزارگزی شمال خاوری نیکشهر و 3هزارگزی شمال شوسه ٔ نیکشهر به ایرانشهر. محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن 250 تن است . آب آن از رودخانه تأمین میشود.محصول آن غلات ، برنج ، خرما و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).



کلمات دیگر: