کلمه جو
صفحه اصلی

گیشی

لغت نامه دهخدا

گیشی. ( اِخ ) دهی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان. واقع در 50هزارگزی جنوب خاوری سراوان و 31هزارگزی جنوب راه فرعی کوهک به سراوان. محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر. و سکنه آن 70 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، خرما و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنان آن از طایفه زند هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

گیشی. ( اِخ ) دهی است از دهستان رویدر بخش بستک شهرستان لار. واقع در 130هزارگزی خاور بستک. محلی دامنه و هوای آن گرمسیر و سکنه آن 90 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

گیشی . (اِخ ) دهی است از دهستان رویدر بخش بستک شهرستان لار. واقع در 130هزارگزی خاور بستک . محلی دامنه و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن 90 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


گیشی . (اِخ ) دهی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان . واقع در 50هزارگزی جنوب خاوری سراوان و 31هزارگزی جنوب راه فرعی کوهک به سراوان . محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر. و سکنه ٔ آن 70 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، خرما و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . ساکنان آن از طایفه ٔ زند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


دانشنامه عمومی

گیشی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
گیشی (اصفهان)
گیشی (خمیر)


کلمات دیگر: