کلمه جو
صفحه اصلی

عمنه

لغت نامه دهخدا

( عمنة ) عمنة. [ ] ( اِخ ) ابن عمار. رجوع به ابوالضریس شود.

عمنة. [ ] (اِخ ) ابن عمار. رجوع به ابوالضریس شود.



کلمات دیگر: