کلمه جو
صفحه اصلی

قنمه

لغت نامه دهخدا

( قنمة ) قنمة. [ ق َ ن َ م َ ] ( ع اِ ) بوی بد روغن و چربش و زیت و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

قنمة. [ ق َ ن ِ م َ ] ( ع ص ) بوی گرفته از بوی بد روغن زیت و نحو آن. گویند:یده قنمة من الزیت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قنمة. [ ق َ ن َ م َ ] (ع اِ) بوی بد روغن و چربش و زیت و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).


قنمة. [ ق َ ن ِ م َ ] (ع ص ) بوی گرفته از بوی بد روغن زیت و نحو آن . گویند:یده قنمة من الزیت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: