کلمه جو
صفحه اصلی

ترشرویی


مترادف ترشرویی : اخم، بداخلاقی، بدخلقی، عبس، کج خلقی

متضاد ترشرویی : خوشرویی

فارسی به انگلیسی

moroseness, sourness, acerbity, acrimony, crabbedness, crabbiness, dourness, grouch, grumpiness, pet, surliness, tartness, frown

moroseness, sourness


acerbity, acrimony, crabbedness, crabbiness, dourness, grouch, grumpiness, moroseness, pet, sourness, surliness, tartness


فارسی به عربی

اوطا

مترادف و متضاد

fret (اسم)
ساییدگی، تحریک، هیجان، اذیت، جیغ، تهییج، اخم، ترشرویی، بی حوصلگی

lower (اسم)
اخم، ترشرویی

scowl (اسم)
اخم، ترشرویی، ابرو درهم کشی

sulk (اسم)
اخم، ترشرویی

lour (اسم)
اخم، ترشرویی

اخم، بداخلاقی، بدخلقی، عبس، کج‌خلقی ≠ خوشرویی


فرهنگ فارسی

درهم کشیدگی روی و درشتی ترشروئی بد اخمی .
بد خویی تند خویی عصبانیت .

ترشرویی.

لغت نامه دهخدا

ترشروئی. [ ت ُ / ت ُ رُ رو ] ( حامص مرکب ) ترشرویی. رجوع به همین کلمه شود.

ترشرویی. [ ت ُ / ت ُ رُ رو ] ( حامص مرکب ) درهم کشیدگی روی و درشتی. ( ناظم الاطباء ). ترشروئی. بداخمی :
نه بس شیرین شد این تلخ دوتاپشت
چه شیرین کز ترشرویی مرا کشت.
نظامی.
از آن آتش که بر خاطر گذر کرد
ترشرویی به شیرین در اثر کرد.
نظامی.
همان ساعت که ایشان بپای قلعه رسیدند، روز از ترشرویی نقاب سحاب فروگذاشت. ( جهانگشای جوینی ).
از ترشرویی دشمن در جواب تلخ دوست
کم نگردد شورش طبع سخن شیرین من.
سعدی.
مِهر محکم شود ز خوشخویی
دوستی کم کند ترشرویی.
اوحدی.
ترشرویی های صبرم تلخی حسرت فزود
غالباً امداد صفرا می کند لیموی من.
طالب آملی ( از آنندراج ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ترشرویی به معنی درهم کشیدگی چهره است که از آن به مناسبت در بابهای حج، امر به معروف و نهی از منکر، نکاح و قضاء سخن رفته است.
ترشرویی به معنی درهم کشیدگی چهره است که از آن به مناسبت در بابهای حج، امر به معروف و نهی از منکر، نکاح و قضاء سخن رفته است.

احکام عنوان ترشرویی
۱. ↑ وسائل الشیعة جلد۱۲ صفحه۱۵
...

پیشنهاد کاربران

اخم

frown


کلمات دیگر: