برون جستن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
بیرون جستن خارج شدن بشتاب .
لغت نامه دهخدا
برون جستن. [ ب ِ / ب ُ ج َ ت َ ] ( مص مرکب ) بیرون جستن. خارج شدن بشتاب. برآمدن از محلی :
برون جست و خون از تنش می چکید
همی گفت و ازهول جان می دوید.
برون جست و خون از تنش می چکید
همی گفت و ازهول جان می دوید.
سعدی.
کلمات دیگر: