بیرون دادن خارج کردن .
برون دادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
برون دادن. [ ب ِ / ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) بیرون دادن. خارج کردن. برآوردن :
چرا خون نگریم چرا گل نخندم
که بحری فروشد برون داد گوهر.
چرا خون نگریم چرا گل نخندم
که بحری فروشد برون داد گوهر.
؟
کلمات دیگر: