منسوب به برون سرا .
برون سرایی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
برون سرایی. [ ب ِ / ب ُ س َ ] ( ص نسبی ) منسوب به برون سرا :
محک مشاهد حال است عاقلان دانند
که سکه درم من برون سرایی نه.
نقدی است ولی برون سرایی.
محک مشاهد حال است عاقلان دانند
که سکه درم من برون سرایی نه.
نزاری قهستانی.
افسانه موعظت سرایان نقدی است ولی برون سرایی.
نزاری قهستانی.
کلمات دیگر: