دهی است از دهستان گوران شهرستان شاه آباد .
بروند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بروند. [ ب َرْ وَ ] (اِ) طوق . حابول نخل . و هو الکر الذی یصعد به الی النخلة. (یادداشت دهخدا).
بروند. [ ب َرْ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوران شهرستان شاه آباد. سکنه ٔ آن 200 تن است . آب آن از زه آب دره سگر و محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات ، صیفی ، توتون و میوه است . این ده در دو محل بفاصله ٔ یک کیلومتر واقع و مشهور به علیا و سفلی است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5).
بروند. [ ب َرْ وَ ] ( اِ ) طوق. حابول نخل. و هو الکر الذی یصعد به الی النخلة. ( یادداشت دهخدا ).
بروند. [ ب َرْ وَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گوران شهرستان شاه آباد. سکنه آن 200 تن است. آب آن از زه آب دره سگر و محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات ، صیفی ، توتون و میوه است. این ده در دو محل بفاصله یک کیلومتر واقع و مشهور به علیا و سفلی است. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5 ).
بروند. [ ب َرْ وَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گوران شهرستان شاه آباد. سکنه آن 200 تن است. آب آن از زه آب دره سگر و محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات ، صیفی ، توتون و میوه است. این ده در دو محل بفاصله یک کیلومتر واقع و مشهور به علیا و سفلی است. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5 ).
گویش اصفهانی
تکیه ای: bešande
طاری: bešand
طامه ای: bošan(d)
طرقی: bešand
کشه ای: bešan(d)
نطنزی: bašan(d)
کلمات دیگر: